بسم الله الرحمن الرحیم

 

این مطلب در حرمت شطرنج است ولی برای دفع اشکال محتمل مقدمه ای لازم استما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین– احزاب آیه 40 مقصود ما جملۀ ولکن رسول الله  که دال بر خاتمیت رسالت و نبوت پیغمبر اکرم است می باشد بدین معنی که نبی اکرم صلی الله علیه و آله خاتم انبیاء و به ختم نبوت ختم رسالت نیز می شود چون نبی اعم است و نفی آن نفی اخص را لازم دارد که رسول است.چرا خاتم انبیاء است؟ چون دین خاتم آخرین کلاس دین و اکمل و اتم و غایة الغایات می باشد همانگونه که خاتم رسل خلاصۀ موجودات از بین عوالم هستی است دین او نیز خلاصه و جامع ادیان قبل، اوست خاتم رسل که تمام رسالت ها خلاصه می شود در رسالت او و رسالت او خلاصه می شود در مرسلیت حق که این رسول از متن مرسل و فرستنده فرود آمده به دلیل اینکه تسلسل باطل و طفرة محال است، او همانند حق و مرسلش مطلق و بی حد و محیط برعوالم هستی است، و چون، رسول است و رسالت، که در سورۀ آل عمران آیۀ 144 می فرماید: وما محمد الا رسول… نیست محمد مگر رسول یعنی ذات پیغمبر ذات رسالت و هویت اوهویت رسالتی،است نه ذاتی باشد که رسالت براوعارض شده باشد بلکه اوست و رسالتش پس این رسالت به وحدتها جامع جمیع جزئیات است، و چون حیثیت وجودی و نوری واحاطیر است دستخوش زمان و مکان واقع نمی شود بلکه بر اینها محیط است رسول حیثیت نزول وخاتمیت حیثیت صعود و برگشت، و این قوس صعود و نزول دربردارندۀ تمام عوالم هستی الی یوم القیامة می باشد و محدود به زمانی و مکانی و شرایطی نمی شود همانگونه که حق ومرسل اینگونه است پس تمام احکام او ازحلال و حرام تا قیامت باقی و به هیچ وجه تغییر پذیر نیست که اگر تغییر پذیرد لازم آید ناقص باشد در حالی که فرض ما بر این بود که اکمل و اتم و به اکملیتش خاتم انبیاء و خاتم رسل و خاتم ادیان است، نکتۀ دیگراینکه فلسفه و حکمت احکام، خود مولا و شارع مقدس است، حال چه ما حکمتی دیگر ازآن درک کنیم یا نه اصل خود شارع است چون مقام عبدیَت و مولویت است و حیثیت تعبد و جبرهم لازم نمی آید چون عبد به ما هو عبد چیزی از خود ندارد هر چه هست مولاست که العبد و ما فی یده کان لمولاه .

 چهار آیه در قرآن کریم دال بر حرمت شطرنج، و روایات کثیره ای نیز از پیغمبر اکرم  و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده ولی ما به یک روایت از ثامن الائمه حضرت علی بن موسی الرضا علیه الاف التحیة و الثناء بسنده می کنیم چرا که به قول شیخ بهائی

 گفتم که  الف  گفت  دگر  هیچ  مگو                 در خانه اگر کس است یک حرف بس است

 یا به قول عبد الرحمن جامی

 چه خوش گفت دانا که در خانه کس                 چو   باشد   ز  گوینده    یک   حرف    بس

 مضافا بر اینکه اگر هیچ آیه و روایتی غیر از این روایت در حرمت شطرنج نبود همین کفایت می کرد زیرا هر شیعه ای که در وجودش ذره ای غیرت دینی و در دلش خردلی محبت حضرت سید الشهداء اباعبد الله الحسین ارواح العالمین لتراب مرقده الفداء باشد و این روایت را بشنود دیگر محال است دست و چشمانش را به شطرنج آلوده کند چرا که اگر کسی را دوست داشته باشی عقل و فطرت حکم می کند با دشمن او دشمن باشی و از کارهایش هم متنفرعلاوه بر اینکه کارهایش در جهت مخالفت و خار کردن دوست تو و خلاف اعتقاد او باشد  تا چه رسد با این ویژگی که در روایت نقل شده که قلب هر شیعه زاده ای را جریحه دار می کند به بالاخص اینکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: من تشبّه بقوم فهو منهم، یعنی کسی که در کاری مانند گروه و جماعتی شود پس او از آن گروه است الغدیر جلد 11 ص 155

 گفت هر کس شد شبیه قومی از آنان بود        جز بدان چشمی که دارد از بصر کشف الخطا 

 عن الفضل بن شاذان قال: سمعنا الرضا علیه السلام یقول: لمّا حمل راس الحسین بن علیعلیه السلام الی الشام امر یزید بن معاویة لعنه الله فوضع و نصب علیه مائدة فا قبل هو و اصحابه یأکلون و یشربون الفقّاع، فلمّا فرغوا امر بالراس فوضع فی طست تحت سریره، و بسط علیه رقعة الشطرنج ، و جلس یزید لعنه الله یلعب بالشطرنج فیذکر الحسین و اباه وجدّه صلوات الله و سلامه علیهم ، ویستهزیء بذکرهم ، فمتی قمر صاحبه تناول الفقّاع  فشربه ثلاث مرات ، ثمّ صبّ فضلة علی ما یلی الطست من الارض.

 فمن کان من شیعتنا فلیتورع عن شرب الفقّاع ، و اللعب بالشطرنج ومن نظر الی الفقاع او الی الشطرنج فلیذکرالحسین عیله السلام و لیلعن یزید و آل زیاد: یمحوالله عزوجلّ بذلک ذنوبه و لو کانت کعدد النجوم . بحار الانوار جلد 79 ص 237 عیون اخبارالرضا جلد 2 ص 21

  فضل بن شاذان گفت : شنیدیم امام رضا علیه السلام می فرمود: هنگامی که سر مقدس حسین بن علی علیه السلام به شام آورده شد یزید بن معاویه لعنه الله دستور داد سفره گستردند و با یارانش به خوردن مشغول شدند و فقّاع (آبجو) می نوشیدند چون فارغ شدند گفت سر مقدس حضرت را زیرتخت نهادند و بساط شطرنج برتخت گسترد و به بازی پرداخت و حضرت سید الشهداء و پدرو جدش صلوات الله و سلامه علیهم را به زشتی نام می برد وفسوس و انکاروریشخند می کرد وهرگاه برحریف غالب می گشت سه جام فقاع می نوشید و زیادی آن را کنارطشت روی زمین می ریخت پس هر کس از شیعیان ماست باید از خوردن آبجو و شطرنج بازی پرهیز کند و کسی که نظر کند به آبجو و شطرنج باید حسین علیه السلام را یاد کند وبریزید و آلش لعن فرستد . آنگاه خداوند عزوجل بدان جهت گناهانش را پاک گرداند اگر چه به اندازۀ ستارگان باشد.

 « بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»