به روایت تفسیر نعمانی رسول  الله  صلی  الله  علیه  و  آله  به  امیرالمومنین  علیه السلام  فرمود: « یا أبا الحسن ، بر خدا سزاوار است که اهل ضلالت را داخل بهشت گرداند. پس امیرالمومنین علیه السلام فرمود که : مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله از اهل ضلالت مؤمنانی باشد که در زمان غیبت امام خود واقع شوند زیرا که چون آن امام از نظرها پوشیده باشد و مکان او پوشیده  باشد  پس راه به مکان او  نیابند  و ضلالت به معنی «راه مقصود گم کردن» است».۱

 و به روایت “جابر” [حضرت]صادق علیه السلام فرمود که : « بر مردم زمانی بیاید که امامِ ایشان از ایشان پنهان شود. گوارا باد کسانی را که در آن زمان بر دین خود ثابت مانند.زیرا که کمتر ثوابی که به ایشان داده شود این است که خدای تعالی ایشان را ندا کند که : ای بندگان من ، شما اهل سرِّ من شدید و پنهان  شدۀ مرا- یعنی امام غایب علیه السلام را- تصدیق نمودید. پس شما را مژده می دهم  به  اینکه  شما غلامان و کنیزان حقیقی من هستید. طاعت خود را از شما  قبول  می کنم  و از تقصیرات شما می گذرم و گناهان شما را می آمرزم و به سبب شما بندگان خود را از باران سیراب می کنم و بلاها را از ایشان دفع می نمایم ، با آنکه اگر شما نبودید عذاب خود را بر ایشان نازل می کردم . جابر گوید : یابن رسول الله ، در آن زمان کدام عمل ، افضل اعمال ؟ فرمود : نگه داشتن زبان و گوشه گیری». ۲

 و به روایت “مفضّل” آن حضرت فرمود که : « نزدیک تر بودن بندگان[به] خدای تعالی و خشنود بودن خدا از ایشان در وقتی است که حجّت خدا علیه السلام نایاب شود و او بر ایشان ظاهر نگردد و مکان او را هم ندانند، با وجود این بدانند که حجّت خدا علیه السلام باطل نشده. لهذا در هر صبح و شام انتظار او را کشند، وشدید ترین غضب خدا بر دشمنان او در آن وقت باشد که حجّت خدا علیه السلام را نیابد و او برایشان ظاهر نگردد و ایشان در خصوص آن حجّت علیه السلام ،در شک شوند و آن شک با عث زیادتی غضب خدا بر ایشان شود ؛ و چون خدای تعالی می داند [کهدوستانش در خصوص آن حضرت در غیبت شک نمی نمایند آن جناب را غایب می نماید؛ و اگر می دانست که در این باب ، ایشان مانند دشمنان شک در خصوص آن جناب می نمایند ، هر آینه حجّت علیه السلام خود را یک لحظه غایب نمی نمود . پس این فتنه واقع نمی شد مگر برای اشرار». ۳

 «بر عمر لعنت و بر آل حیدر صلوات»


1.بحارالانوار ، ج 52 ، ص 143 و 144 ، ح 61.

2.کمال الدین ، ج 1 ، ص 330 ، ح 15.

3.غیبت شیخ طوسی ، ص 457 ، ح 468.