بسم الله الرحمن الرحیم

بحرانی قدس سره در تفسیر برهان ذیل آیۀ شریفۀ (سَنَشُدّ عَضُدَک بِأخیکَ وَ نَجعَل لَکُما سُلطاناً)« بازوی تو را به برادرت  قوی می گردانیم  و برای شما  دو نفر حجّت  و برهان و قدرت و توانائی قرار می دهیم»، از انس نقل کرده است : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادۀ خود را به  طرف  گروهی  فرستاد، آنها بر او دشمنی کردند و او را کشتند. این  خبر به آن حضرت رسید، این بار علی علیه السلام را به سوی آنها  فرستاد، آن  حضرت جنگجویان آنها را کشت و باقی ماندۀ آنها را اسیر کرد و وقتی که در برگشتن به نزدیک مدینه رسید پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله او را ملاقات کرد و دربرگرفت و صورتش را بوسید و فرمود :

 بأبی أنت و اُمّی من شدّ الله به عضدی کما شدّ عضد موسی بهارون.

 پدر و مادرم فدای کسی که خدا بازوی مرا به سبب او قوی کرد،همان طور که بازوی موسی را به سبب هارون تقویت نمود.

 بحرانی رحمة الله در تفسیر برهان از بُرسی رحمة الله نقل می کند که روایت شده: وقتی هارون به برادرش موسی ملحق شد، روزی  بر فرعون وارد شدند و از او در دل آنها ترسی  پیدا شد، ناگهان اسب سواری را پیشاپیش خود مشاهده کردند که لباسی از طلا پوشیده و در دست شمشیری از طلا داشت – و فرعون طلا را خیلی دوست می داشت – اسب سوار رو به فرعون کرد و فرمود: جواب این دو نفر را بده و گرنه تو را خواهم کشت. فرعون از مشاهدۀ این صحنه ناراحت و پریشان شد و گفت: این کار را فردا انجام خواهم  داد، و وقتی که آنها خارج شدند دربان ها را خواند و آنها را بازخواست کرد، از کیفر عمل ترسانید و به ایشان گفت: چگونه این اسب سوار بدون اجازه برمن وارد شد؟ آنها به عزّت فرعون قسم یاد کردند که جز آن دو نفر کسی داخل نشد. اسب سوار مثال علی علیه السلام بود( وجود آن حضرت در قالبی مثالی بود) که خداوند پیامبرانش را در پنهانی به سبب او تأیید کرد  و خاتم الأنبیاء را به طور آشکار یاری  نمود، او کلمۀ بزرگ  پروردگار است که خدا او را به هر صورتی که خواست برای اولیاء  خود ظاهر کرد و آنها را یاری  نمود، و به آن کلمه خدا را خواندند، آنها  را اجابت کرد و نجاتشان  داد، و این آیه به آن قصّه اشاره دارد که فرمود: (وَنَجعلُ لَکما سُلطاناً فَلا یَصِلون إلیکما بِآیاتِنا) «با آیات و معجزاتی که به شما عطا کردیم برای شما دو نفر قدرتی قرار دادیم که هرگز  دشمنان به شما دست نیابند».