بسم الله الرحمن الرحیم

 

در  ازل   پرتو  حسنش   ز  تجلی   دم   زد                        عشق پیدا شد و آتش  به همه  عالم  زد

جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت                          عین آتش شد از ین غیرت و بر آدم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد                         برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست  که  آید  به  تماشا  گه  راز                          دست غیب آمد و بر سینه نا محرم  زد

دیگران  قرعه قسمت  همه  بر  عیش  زدند                        دل غم  دیده  ما  بود  که  هم بر غم  زد

 

این غزل حافظ جواب تمام اشکالات است اجمالا و اما تفصیلا: اولا گفتید فکر نمی کنید به شیعه لطمه می زنید؟ این طور که شماها پیش می روید امروز با قمه زنی مخالفت و منکر آن و مخالفت با لعن بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام و فردامنکر سینه زنی و گریه و چندصباحی دیگر منکر واقعه کربلاوخودحضرت سید الشهداء علیه السلام می شوید دیگرشیعه ای باقی نمی ماند که به آن لطمه وارد شود این طور گفتم تا بیدار شویدو گول دشمنان دوست نما و دایه مهربان تر از مادر را نخوریداصلا وجوه ممیزه شیعه از  سایر فرق مسلمان همین ولایت و حب و  بغض و  عزاداری بر  حضرت سیدالشهداء است که این نهایت تجلی عشق است اگر اینها را از شما گرفتند با الفاظی به ظاهر متین که قمه را بر سر دشمن می زنند نه برسردوست ،آن قمه که برسردشمن می زنند از راه غضب است نه حب و همچنین  زنجیر را می گویند به خر می زنند آن هم زنجیر غضب است نه محبت ببین چفدر قیاس مع الفارق است وببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا، فردا هم می گویند گریه نکنید امام حسین که گریه ندارد مگر امام شکست خورده که برایش گریه می کنید چون می دانند اسلام حقیقی با این مسائل زنده مانده است و کسی که در مقابل امام حسین (ع) سر خم کرد دیگر در مقابل هیچ کس سرخم نخواهد کرد و کسی که برای امام حسین(ع) برسرش زد دیگر برای کسی بر سرش نمی زند حال این مقاله را گنجایش آن نیست که بگوئیم اصلا فلسفه عزاداری و گریه فراتر از این مسائل است

 

اینطور گفتم تا بیدار شوید والا حق هرگز از بین نخواهد رفت و کسی را توان آن نیست که با حق مبارزه کند به قول مولوی

 

هر که بر شمع خدا آرد پفو                     شمع کی میرد بسوزد پوز  او

  

شما به این تبلیغات نگاه نکنید که می گویند خارجی ها ما را مسخره می کنند من یک نمونه از خارج نقل می کنم تا انعکاس قمه زنی را ببینید که آیا به شیعه لطمه خورده است یا برعکس تحسین کرده اند و هم جواب این باشد که نوشته اید دنیا که نمی دانند عشق به امام حسین (ع) یعنی چه؟ چرا دنیا می دانند عشق به امام حسین(ع) یعنی چه شما نمی دانید که نوشته اید صحنه های واقعاً مشمئز کننده و برای این کار زیبا این لفظ زشت را به کار برده اید و باز نوشته اید اصلاً این کارها یعنی چه؟ و باز عشق یعنی این؟ جواب اینها رایک یک می دهیم

 

دنیا می فهمد عشق به امام حسین(ع) یعنی چه

 

روزنامه دیلی نیوز چاپ آمریکا در تاریخ 23 آوریل 2003 مطلبی تحت عنوان FESTIVAL OF BLOOD یعنی جشنواره خون به چاپ رسانده بود در صفحه اول، و عکسی هم از قمه زنهای کربلا چاپ کرده بود و در آن به قمه زنی شیعیان کربلا پرداخته و نه تنها تمسخری در آن دیده نمی شد بلکه احترام و تحلیل واقعاً قابل توجهی نسبت به این نوع عزاداری شیعه به چشم می خورد

 

ترجمه آن این گونه است

 

شیعیان سرهای خود را با شمشیر می شکافند تا شهادت امام حسین(ع) را در کربلا سوگواری کنند سفر برای فدا شدن در شهر کربلا، سوگواری سالانه نوه حضرت محمد، حسین را که در قرن هفتم میلادی می زیسته برگزار می کنند آنهابه وسیله خون این روز مقدس را گرامی می دارند

 

شیعیان بعد از سی سال آزادند تا برای اولین بار در شهادت امام حسین(ع) سوگواری کنند برای اولین بار بعد از سه دهه شیعیان عراق آزاد بودند تا مقدس ترین روز خود را گرامی بدارند، آزاد برای خزیدن روی زانو های پر خون و برای زنجیر زدن و شکستن سرهای خود با قمه، با توجه به سقوط صدام دیکتاتور عراقی که قادر نیست سوگواری میلیون ها شیعه را در شهر مقدس کربلا جلوگیری کند شیعیان در اقدام نمادین عشق و علاقه خود را نشان دادند در زیر آفتاب سوزان عزاداران عرق ریزان  و خون آلود به دور حرم امام حسین(ع) با فشردگی زیاد حلقه زدند و از سرهای خود خون پاشیدند و پرچمهای خود را تکان دادند پرچم سیاه برای عزاداری و پرچم سبز برای اسلام ، صدام اینگونه عزاداری ها را در قلب کربلا ممنوع کرده بود که می ترسید اینگونه عزاداری ها به یک انقلاب علیه وی تبدیل شود بسیاری از آنها تاثر شدید خود را از شهادت امام حسین به وسیله قمه زنی و زنجیر زنی مداوم بیان می کردند حال فهمیدی که دنیا خوب می فهمند، این مشت بود نمونه خروار اما درباره عکس واقعا این فهمش خیلی مؤونه می خواهد که مادری که حاضر نیست خراشی به دست فرزندش وارد شود ببین عشق امام حسین علیه السلام چگونه سرا پای او را گرفته به قول مولوی وقتی داستان حضرت یوسف و زلیخا را بیان می کند و عشق زلیخا را به یوسف می گوید:

 

خالی از خود بود و پر از عشق دوست

                                                                        پس ز کوزه آن تراود کاندر اوست

هر  سری  را  هست  در  او صد  مراد

                                                                       این  نباشد  مذهب  عشق   و   وداد

 

براستی عشق امام حسین علیه السلام تمام سلولهای وجود این زن را فرا گرفته است که لبریز شده و به ظهور و بروز رسیده که اینگونه با چهره ای شاد به غم آمیخته که غمش در مصائب حضرت سید الشهدا و شاد  ار جهت ابراز عشقش به امام حسین علیه السلام

 

که به قول حافظ:

 

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت               کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد

 

این عکس بزرگترین دلیل بر زیبایی این نوع عزاداری است اگر به دیده ی انصاف بنگرید چرا که مادر با دست خودش سر فرزندش که از خود بیشتر دوستش می دارد می شکافد چون می خواهد عشقش به امام حسین علیه السلام را به فرزندش منتقل کند.

 

اما اینکه نوشته اید عشق یعنی این؟  آری عشق یعنی این به قول مولوی :

 

عشق  آن شعله است کو چون برفروخت                     هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت

 عشق  آن  بود  که از تو  توئی را  بدر  کند                 ویرانه ی  وجو د تو  زیر و  زبر  کند

 عشق آن بودکه هرکه بدان گشت سربلند                      بر  نیزه  سر  نماید  و  با نیزه سر کند

 عشق  آن  بود  که  تشنه ی  دیدار  یار  را                  حنجر  ز  آب   خنجر  فولاد   تر  کند

 عشق  بشکافد   جهان   را   صد   شکاف                  عشق    لرزاند   جهان  را   از  گزاف

 

اینها سخندانی و شعر سرائی و لفاظی و گزافه گوئی نیست اینها حقیقت است

 

در نگنجد عشق در گفت  و شنید                 عشق در یائی است قعرش ناپدید

 

و به قول حافظ:

 

تا   نگردی  آشنا  زین  پرده   بوئی  نشنوی                 گوش  نامحرم   نباشد  جای  پیغام  سروش

  در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و  شنید                  زانکه آنجا جمله اعضاء چشم بایدبود و گوش

 

و اما جواب اینکه نوشته ای اصلا این کار ها یعنی چه؟

 

این کارها یعنی عشق که گفتم ولی یک شعر از یک شاعر کرد که اهل سنندج است و  اهل سنت می آورم تا بدانی بعضی به اندازه ی یک سنی هم نمی فهمند او می گوید:

 

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است؟              عشق بازی سر به میدان  وفا افکندن  است

 

بنده ی خدا در راه دوست باید از سر گذشت که شکستن سر سهل است

 

یا به قول سعدی

 

در پای تو افتادن شایسته دمی باشد                               ترک سر خود گفتن زیبا قد می باشد

 در دلم بود که جان بر تو  فشانم لیکن                         باز در خاطرم آمد که متاعیست  حقیر

 

اگر نسبت به سر شکستن در راه امام حسین علیه السلام استبعاد دارید باید فاتحه عرفان را بخوانید که عارف آن است که در دوست فانی شود و چون گردی از میان برخیزد که جز دوست چیزی باقی نماند که این بحث هم دریائی است بی کران و دیگر اینکه تمام کتب عرفا ودواوین شعرا را باید به دریا بریزید زیرا که محور حرف اینها بر این مضامین است.

 

سعدی:

 

من چه در پای تو  ریزم که سزای تو  بود                   سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود

 غایت آن است که سر در سر کار تو رود                   مرگ  ما  باک نباشد چو بقای  تو  بود

 

حافظ:

 

مژده ی وصل  تو  کو  کز  سر جان برخیزم                طایر   قدسم   و   از   دام  جهان  برخیزم

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد                  هزار    جان      گرامی      فدای    جانانه

تا  ز میخانه و  می  نام  نشان  خواهد بود                    سر  ما   خاک   ره  پیر  مغان  خواهد  بود

 

یعنی تا از میخانه کربلا و می عزاداری نام و نشان هست سرما خاک ره پیر مغان کربلا حضرت سید الشهداء خواهد بود.

 

در خاتمه

 

بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست                  یا سخن دانسته گوای مرد عاقل یا خموش

 

با این جواب ها اگر باز تمایل به بحث داری بسم الله

 

والسلام

 

بابی انت و امی یا ابا عبد الله