بسم الله الرحمن الرحیم

دوازده نفر در یک تابوت آتشین

دیلی رحمه الله آورده است: (هنگامی که اوّلی در حال جان دادن بود) آه و واویلا می کرد: دومی به او گفت: «ای خلیفۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چرا چنین می کنی؟ گفت: این رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همراه علی بن ابیطالب علیه السلام است که مرا بشارت به جهنم می دهند و با ایشان آن صحیفه ای است که در خانه کعبه بر آن هم پیمان شدیم (که مربوط به توطئۀ قتل پیامبر در شب عقبه  بود) و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: همانا به خود وفا کردی و بر ولیّ خدا خروج نمودی پس بشارت بر تو و رفیقت در پایین ترین درکات جهنم. دوّمی گفت: … بگو لا اله الا الله. اولی گفت: نمی گویم و هیچگاه نیز نمی توانم بگویم تا اینکه در جهنم وارد و داخل تابوت شوم. وقتی اسم تابوت را برد گمان کردم هزیان می گوید: از این رو گفتم: کدام تابوت؟ گفت: تابوتی از آتش که با قفل آتشین بسته شده که در آن دوازده نفرند من و این رفیقم و … سپس صورتش را به زمین چسباند و پیوسته آه و واویلا می کرد تا جان داد.1

ای کاش گوسفندی پروار می بودم

«یا لیتنی کنت کبش اهلی، سمّنونی ما بدالهم حتی اذا کنتُ أسمنُ زارهم بعض ما یحبُّون فجعلوا بعضی شوّاءً و بعضی قدیداً ثم أکلونی فأخرجونی عذرة و لم أکُ بشرا»2

دوّمی می گوید: «ای کاش گوسفندی برای اهلم بودم که خوب مرا پروار می نمودند و هنگام که پُر گوشت می شدم جمعی از دوستان به دیدنشان می آمدند (مرا ذبح می نمود.) و قسمتی از مرا سرخ می کردند و قسمتی دیگر را قدید می نمودند سپس مرا می خوردند و بعد مرا به صورت مدفوع از خود دفع می کردند و من بشر نمی شدم».

 «بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»


1-فرحة الزهراء؛ ص 208، به نقل از: ارشاد القلوب؛ ص  392.

2-هلاک عمر؛ ص 22، به نقل از: کنز العمال؛ ج 6، ص 365- منتخب الحدیث؛ ص 118،  به نقل از: النهایة فی غریب الحدیث ؛ ج 2،  ص 430- الریاض النضرة؛  ج 1، ص 409- الطبقات؛ ج 3، ص 245.