بسم الله الرحمن الرحیم

محمد بن جریر طبری رحمة الله در کتاب «نوادر المعجزات» از زید بن ارقم نقل کرده است که گفت:

در مکّۀ مکرّمه با عدّه ای بودیم و امام حسن مجتبی علیه السلام آنجا حضور داشتند، از آن حضرت در خواست کردیم که معجزه ای به ما نشان دهد که آن را در شهر کوفه برای دوستان خود نقل کنیم، وقتی چنین گفتیم دیدیم امام حسن علیه السلام کلماتی فرمودند.

ناگهان خانۀ کعبه بالا رفت تا اینکه در هوا قرار گرفت، اهل مکّه در آن هنگام از این جریان غافل و به کار خود مشغول بودند، آنها که شاهد قضیّه بودند بعضی گفتند: این سحر است، و بعضی گفتند: این کار عجیب و خارق العاده است، عدّۀ زیادی از زیر آن خانه عبور کردند و آن در هوا معلّق بود، سپس امام علیه السلام آن را به جای خود برگردانید.1

و نیز طبری رحمة الله علیه از سعد بن منقذ نقل کرده است که گفت:

امام حسن مجتبی علیه السلام را در مکّه دیدم که کلماتی بر زبان جاری کرد و خانۀ کعبه را بالا برد – یا آن را از جای خود به جای دیگر منتقل کرد- و از مشاهدۀ آن تعجّب کردیم.

این معجزه را برای دیگران نقل می کردیم و ما را تصدیق نمی کردند تا اینکه آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کردیم و در محضر آن بزرگوار عرض کردیم: این فرزند رسول خدا! آیا شما چنین و چنان نکردید؟ فرمودند:

لو شئت لحوّت مسجدکم إلی فم بقّة2 و هو ملتقی النهرین: نهر الفرات و نهر الأعلی.

اگر بخواهم همین مسجد شما را به محلّ برخورد دو نهر یعنی نهر فرات و نهر اعلی منتقل می کنم.

وقتی امام علیه السلام چنین فرمودند، از او درخواست کردیم که این کار را انجام دهند و ایشان انجام دادند و سپس آن را به جای خود برگردانیدند، و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصدیق می کردیم.3

محمد بن جریر طبری رحمة الله علیه از محمّد بن حجاره نقل می کند که گفت: امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم در حالی که عدّه ای آهو از کنار او می گذشتند. امام علیه السلام آنها را صدا زدند، همگی جواب دادند و در مقابل ایشان حاضر شدند.

عرض کردیم: ای فرزند رسول خدا! اینها حیوانات وحشی هستند، معجزه ای آسمانی به ما نشان بدهید.

امام علیه السلام به آسمان نگاه کردند، گویا درهای آن باز شد، نوری فرود آمد و همۀ خانه های مدینه را احاطه کرد، آنگاه خانه ها شروع به لرزیدن کرد که نزدیک بود خراب شود.

عرض کردیم: ای فرزند رسول خدا! آن را برگردانید.

امام علیه السلام فرمودند:

نحن الأوّلون و الآخرون، و نحن الآمرون، و نحن النور، ننوّر الروحانیّین، ننوّر بنور الله و نروّح برَوحه، فینا مسکنه و إلینا معدنه، الآخر منّا کالأوّل، و الأوّل منّا کالآخر.

ما اوّل هستیم که آفرینش با ما آغاز شده، و ما آخر هستیم که هستی با ما پایان می پذیرد، و ما فرمانروایانی هستیم که امر ما را همه موجودات تکویناً اطاعت می کنند، ما نوری هستیم که فرشتگان را روشنی می بخشیم، به نور خداوند آنها را منوّر و به بشارت الهی آنها را مسرور می گردانیم، جایگاه نور خداوندی در ما و معدن آن به سوی ما است. اوّل ما مانند آخر ماّ و آخر ما همانند اوّل ما است. 4

«بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»


1-نوادر المعجزات: 104 ح 10 ، دلائل الإمامة: 169 ح 15 ، مدینة المعاجز: 4/238 ح 21.

2- بقّه ؛ مدینه علی شاطی ء الفرات.

3- نوادر المعجزات: 104 ح 11 ، دلائل الامهمة: 169 ح 16 ، مدینة المعاجز: 4/238 ح 22.

4- نوادر المعجزات: 103 ح 8، دلائل الامامة: 168 ح 13 ، مدینة المعاجز: 4/236 ح 19.