بسم الله الرحمن الرحیم

« إنی لعند الرضا علیه السلام اذ جیء بأبی جعفر له و سنّه أقلّ من أربع فضرب بیده الی الأرض و رفع رأسه الی السماء و هو یفکّر فقال له الرضا علیه السلام بنفسی أنت ! لِمَ طال فکرک ! فقال : فیما صنع بأمّی فاطمه، أما و الله لأخرجنّهما ثم لأحرقنّهما ، ثم لا ذرینهما، ثم لأنسفنهما فی الیمّ نسفاً ، فاستدناه و قبّل ما بین عینیه ، ثم قال :أنت لها یعنی الإمامة ».۱

 یعنی: « در خدمت امام رضا علیه السلام بودم که امام جواد علیه السلام را که در سن کمتر از چهار سال بودند آوردند . امام علیه السلام با دست خود بر زمین زد و سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و در فکر فرو رفت امام رضا علیه السلام فرمودند : جانم فدایت ! در چه رابطه اینقدر فکر می کنی ؟ امام جواد  علیه السلام عرضه داشتند : در آن مصائبی که نسبت به مادرم فاطمه علیها السلام روا داشته شد ، به خدا سوگند آن دو را از قبر بیرون می اورم و آتش می زنم پس خاکستر آنها را بر باد داده یا به دریا می ریزم. پس امام رضا علیه السلام آن حضرت را نزدیک به خود نمود و بین دو چشمش را بوسه زد و فرمود: تو لایق امامت هستی.»

«بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»


۱.فرحة الزهراء ؛ به نقل از : دلائل الإمامة ؛ ص ۲۱۲