حضرت زینب دختر امیرالمونین علیها السلام بر خاست و خطبه خواند که خلاصه آن به فارسی چنین می آید:

 

حمد و ستایش مختص یزدان پاک است که پروردگار عالمین است و درود و صلوات از برای خواجه لولاک رسول او محمد و آل او صلوت الله علیهم اجمعین است. هر آینه خداوند راست فرموده هنگامیکه فرمود ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَساؤُ السُّوئ اَن کَذَّبُوا بِایاتِ الله وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤُنَ حضرت زینب سلام الله علیها از این آیه مبارکه اشاره فرموده که یزید و اتباع او لعنهم الله که سر از فرمان خدای بر تافتند و آیات خدا را انکار کردند بازگشت ایشان به آتش دوزخ خواهد بود. آنگاه روی با یزید پلید آورد و فرمود: هان ای یزید لعین آیا گمان می کنی که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ کردی و ما را شهر تا شهر مانند اسیران کوچ دادی از منزلت و مکانت ما کاستی و بر حشمت و کرامت خود افزودی و قربت خود را در حضرت یزدان بزیادت کردی از این جهت آغاز تکبر و تنمر نمودی و بر خویشتن بینی بیفزودی و یکباره شاد و فرحان شدی که مملکت دنیا  بر تو گرد آمد و سلطنت ما از بحر تو صافی گشت نه چنین است ای یزید لعین عنان بازکش و لختی به خود باش مگر فراموش کردی فرمایش خدا را که فرموده: البته گمان نکنند آنان که کفر ورزیدند که مهلت دادن ما ایشان را بهتر است از برای ایشان همانا مهلت دادیم ایشان را تا بر گناه خود بیفزایند و از برای ایشان است عذابی مهین. آیا از طریق عدالت است ای پسر طلقا که زنان و کنیزان خود را در پس پرده داری و دختران رسول خدا (ص) را چون اسیران شهر به شهر بگردانی همانا پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کردی و ایشان را از پرده بر آوردی و در منازل و مناهل به همراهی دشمنان کوچ دادی و مطمح نظر هر نزدیک و دور و وضیع و شریف ساختی در حالتی که از مردمان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبود و چگونه امید می رود که نگاهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را بخاید و از دهان بیفکند و گوشتش به خون شهیدان بروید و نموّ کند، کنایه از آنکه از فرزند هند جگر خواره چه توقع باید داشت و چه بهره توان یافت و چگونه درنگ خواهد کرد در دشمنی ما اهل بیت کسی که بغض و کینه ما را از بدرو احد دردل دارد و همیشه به نظر دشمنی ما را نظر کرده پس بدون آنکه جرم و جریرتی برخود دانی و بی آنکه  امری عظیم شماری شعری به دین شناعت می خوانی

 

لَاَهلّوُا وَ استَهَلوُا فَرَحاً                                                   ثُمَّ قالوا یا یَزیدُ لاتَشَلَّ

 

و با چوبی که در دست داری بر دندان های ابو عبد الله علیه سلام سید جوانان اهل بهشت میزنی و چرا این یه بیت را نخوانی و حال آنکه دلهایمان را مجروح و زخمناک کردی و اصل و بیخ مارا بریدی از این جهت که خون زریه پیامبر را ریختی و سلسله ی آل عبد المطلب را که ستارگان روی زمینن گسیختی و مشایخ خود را ندا می کنی و گمان داری که ندای تو را می شنوند و البته زود باشد که به اینها ملحق شوی و آرزو کنی که شل بودی و گنگ بودی و نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را که کردی لکن آرزو سودی نکند آنگاه حق تعالی را خطاب نمود و عرض کرد بار الها حق ما را و انتقام بکش از هرکه با ما ستم کرد و نازل گردان غضب خود را بر هرکه خون ما ریخت  و حامیان ما را کشت. پس فرمود : هان ای یزید پلید قسم به خدا که نشکافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را، و زود باشد که بر رسولخدای وارد شوی در حالی که متحمل باشی وزر ریختن خون ذریه ی او را و هدک حروت اترت او را در هنگامی که حق تعالی جمع می کند پرا کندگی ایشان را و می گیرد حق ایشان را و گمان مبر البته آنان را که در راه خدا کشته شدن مردگانند بلکه ایشان زنده و در راه پروردکار خود روزی می خورند و کافی است تو را خداوند از جهت داوری ، و کافی است محمد صلی الله علیه و آله تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت و زود باشد که بداند آن کسی که تو را دست یار شد و برگردن مسلمانان سوار کرد و خلافت باطل برای تو مستقر کردندچه نکوهیده بدلی برای ظالمین هست و خواهید و آن است که کدام یک از شما مکان او بدتر و یاور او  ضعیف تر است او اگر دواهی روزگار مرا بازداشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم همانا من قدر تو را کم میدانم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تورا کثیر می شمارم چه این ها در تو اثر نمی کند و سودی نمی بخشد لکن چشم ها گریان و سینه ها بریان است چه امری از این عجیب و عضیم است نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء که لشکر شیطانند کشته گردند و خون ما از دست های ایشان بریزد و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و بنوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را که گرگ های بیابانی بنوبت زیارت کنند و آن تنها ی مبارک را مادران بچه کفرارها بر خاک بمالند. ای یزید لعین اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که پیش فرستادی و نیز خداوند بر بندگان ستم کننده و در حضرت او است شکایت ما و اعتماد وا اکنون هر کید و مکری که توانی بکن و سعی که خواهی به عمل آور و در عداوت ما کوشش فرو مگزار و با این همه به خدا سوگند که ذکر ما را نتوانی محو کرد و وحی ما را نتوانی دور کرد، و باز ندانی فرجام ما ارو درک نخواهی کرد غایت و نهایت ما را و عار کردار خود را از خویش نتوانی دور کردو رای تو کذب و علیل وایام سلطنت تو قلیل و جمع تو پراکنده و روز تو گذرنده است در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران است. سپاس و ستایش خداوندی را که ختم کرد در ابتدا بر ما سعادت را و در انتها رحمت و شهادت را و از خدا سوال می کنم که ثواب شهدای ما را تکمیل نماید و هر روز بر اجر ایشان بیفزاید و در میان ما خلیفه ایشان باشد و احسانش را بر ما دائم دارد که اوست خداوند رهیم و پروردگار ودود، و کافی هست در هر امری و نیکو وکیل است.

« یر عمر لعنت بر آل حیدر صلوات »