ابوحمزه ثمالی رحمةالله از امام سجاد علیه السلام روایت می کند:

من لعن الجبت و الطاغوت لعنة واحدة کتب الله له سبعین الف الف حسنة و محی عنه سبعین الف الف سیئة و رفع له سبعین الف الف درجه و من امسی یلعنهما لعنة واحدة کتب له مثل ذلک. قال: فمضی مولا نا علی بن الحسین علیهم السلام فد خلت علی مولانا ابی جعفر محمد الباقر علیه السلام فقلت: یا مولای حدیثاً سمعته من ابیک ، فقال: هات یا ثمالی فاعدت علیه الحدیث؟ فقال: نعم یا ثمالی اتحب ان ازیدک؟ فقلت: بلی یا مولای. فقال: من لعنهما لعنة واحدة فی کل غداة لم یکتب علیه ذنب فی ذلک الیوم حتی یمسی و من امسی و لعنهما لم یکتب له ذنب فی لیلة حتی یصبح.

قال: فمضی ابوجعفر ، قد خلت علی مولانا الصادق علیه السلام فقلت: حدیثاً سمعتهمن ابیک وجدک. فقال: هات یا اباجعفر فاعدت علیه الحدیث ، فقال: حقاً یا ابا حمزه ثم قال علیه السلام:و یرفع له الف الف درجه ثم قال: ان الله واسع کریم.1

یعنی: «کسی که یک مرتبه لعن بفرستد بر جبت و طاغوت ، خدای تبارک و تعالی هفتاد هزار هزار (هفتاد میلیون) حسنه برای او ثبت می نماید و هفتاد هزار هزار کناه او را می بخشد و هفتاد هزار هزار درجه بر او می افزاید و اگر کسی در شامگاه این چنین کند همان ثواب را برای او می نویسد. ابوحمزه گوید: بعد از شهادت امام سجاد علیه السلام خدمت مولایم امام باقر علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: مولای من ! حدیثی است که از پدر بزرگوارتان شنیده ام.فرمودند: بگو. و من حدیث را برای حضرت خواندم. حضرت فرمودند: بله ؛ ای ثمالی آیا دوست داری که من هم بر آن بیفزایم؟ عرض کردم: آری ای مولای من. حضرت فرمودند: هر کس که آن دو را یک مرتبه لعن کند در هر صبحگاهان هیچ گناهی برای او نوشته نمی شود در آن روز تا این که شب هنگام را درک کند و هر کس شب را سپری کند و آن دو را لعن کند برای او گناهی نوشته نمی شود در آن شب تا این که صبح را درک کند.

ابوحمزه گوید: بعد از شهادت امام باقر علیه السلام خدمت مولایمان امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم: حدیثی است که از پدرتان و جدتان شنیده ام. حضرت فرمودند: بگو آن را ای اباحمزه. من نیز حدیث را برای حضرتش خواندم. حضرت فرمودند: حق است ای اباحمزه و فرمودند: و هزار هزار (یک میلیون) درجه بر او افزوده می شود. سپس فرمودند: همانا که خدا وسعت دهنده و بخشنده است.»

«بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»


1.فرحة الزهراء ؛ به نقل از: شفاء الصدور ؛ ج 2 ، ص 378.